عشق مامان وبابامحیا عشق مامان وبابامحیا، تا این لحظه: 10 سال و 22 روز سن داره

❤❤انتظار شیرین...خدایا تو این انتظار تنهام نذار❤❤

تولد باباجون!!!!

فردا تولد بابایی هستش و باباجون 24 ساله میشه منم چون میدونم فردا منتظره تا براش تولد بگیرم خواستم سوپرایزش کنم و از فرصت استفاده کردم و الان که خونه نیست یه کیک خوشمزه براش درست کردم و گل نرگس براش گرفتم!!آخه باباجونت گل نرگس خیلی دوست داره الانم تو خونه منتظرم تا بابایی بیاد..........فعلا بای بای سیب سبزم ...
29 شهريور 1392

محمدصدرا........

راستی گلکم زندایی امروز ساعت 12 زایمان کرد و یه گل پسر خوشگل خدا بهش داد انشاالله که خدا براشون حفظش کنه!!البته این دومین نی نی دایی هستش دایی جون یه دخمل نازم به اسم فاطمه درسا داره که الان 3/5 سالشه.........اینم عکسهای 3/5 ساعتگی محمد صدرای ناز.....     ...
29 شهريور 1392

سوغاتی های بابایی......

سلام عشق مامان جون و باباجون بابایی امروز اومد و دلش یه عالمه واسه تو آبنبات کوچولوی خوشمزه تنگ شده بود باباجون واسه مامانی یه مانتو و یه شال خوشگل خریده بود واسه سوغاتی....خیلی خوشم اومد اخه بابایی خیلی خوش سلیقه س واسه تو کوچولوی نازم هم یه جوراب ناز و یه ماشین اسباب بازی آورده......اینم عکساش     ...
29 شهريور 1392

پدر...........

پدر که باشی!!! با تمام سختی ها و مشقت های روزگار،               با دیدن غم فرزندت میگویی:"نگران نباش،درست میشود،                                                          خیالت تخت ، من پشتت هستم".  پدر که باشی ؛             &nb...
28 شهريور 1392

خبرای خوب

سلام نی نی نازم خوبی نفسم؟؟؟شرمنده چند روزی نبودم چون باباجون رفت مشهد منم رفتم خونه عزیز اینا راستی یه خبر خیلی خوب!!!!!!بابایی الان تو راهه و فردا صبح ساعت 6 میرسه پیشمون دلم یه عالمه واسش تنگ شده یه خبر خوب دیگه!!! زن دایی احمد فردا صبح میره بیمارستان واسه زایمان انشاالله به سلامتی گل پسرشو بغل بگیره جیگرم تازگیا دوباره شیکمووووووووو شدیااااااااا تند تند دلم ضعف میره و گشنم میشه!!!!!مثل الان من برم یه چیزی بخورم بای بای گل قشنگم ...
28 شهريور 1392

مسافرت باباجون.......

سلام گلم.....چطوری مامانی؟؟ امروز رفتم آزمایشگاه و آز سه ماهه اول بارداری رو دادم.........بعدش رفتم دانشگاه و برنامه کلاسام رو گرفتم......وقتی اومدم خونه خیلی خستهه شده بودم راستی عزیز اینا(مامان بابایی) رفتنشون قطعی شد یکی دو روز دیگه اثاث کشی میکنن و واسه همیشه میرن مشهد........بابایی خیلی ناراحته منم خیلی ناراحتم ولی انشاالله که بسلامتی برن تو خونه جدید اگه برن بابایی هم باهاشون میره تا تو اثاث کشی کمکشون کنه البته اگه بهش مرخصی بدن میره......من از همین الان دلم واسش تنگ شده چیکار کنم؟دست خودم نیست اصلا تحمل دوریشو ندارم فکر اینکه قراره 1هفته نبینمش ناراحتم میکنه ولی چه میشه کرد باید تحمل کنم...........بابایی هنوز نرفته نگران تو جوجو ...
19 شهريور 1392

سیب سرخم......

سلام سیب سرخ مامانی خوبی گلکم؟؟امروز رفتم بهداشت.....همه چی خوب بود بجز فشارم که رو 7 بود خانم ماما خیلی دعوام کرد فکر کرد صبحانه نخوردم ولی الان یخورده بهترم خداروشکر راستی گلم دیروز انتخاب واحدم بود مامان زرنگت 19 واحد برداشته ولی از این 19 واحد 13 واحدش خودخوانه واسه مامانی دعاکن موفق بشه باشه جیگرم؟؟؟؟من یخورده امروز کسلم بهتر شدم بازم میام واست مینویسم بای بای عسلم........ ...
18 شهريور 1392

2ماهگی نازگلم......

سلام عسل مامان......خوبی نفسم؟؟ دیروز 2ماهگیت بود گلم بسلامتی رفتم تو ماه سوم انشاالله تا آخرش با خوبی و خوشی طی بشه و بیای تو بغلم شرمنده نازم دیروز نتونستم برات بنویسم واسه همین امروز بهت میگم 2ماهگیت مبارک گل همیشه بهارم بای بای گل قشنگم خیلی دوست دارم ...
16 شهريور 1392

نفس مامان!!!!!!!!!!!

سلام عشق کوچولو موچولوی مامان خوبی نفسم؟؟؟؟؟امروز یه عالمه بهمون خوش گذشت......با باباجون رفتیم بیرون و یه عالمه خوش گذروندیم اولین باری بود که سه تایی میرفتیم بیرون و قدم میزدیم یه عالمه هم راجب تو وروجکمون صحبت کردیم در مورد سیسمونی و اینکه چه چیزایی برات بخریم.......بابایی اصلا دوست نداره واست کالسکه بگیریم میگه مهر مادریت کجا رفته؟این همه نی نی نی نی میکنی 2 ساعت که میریم بیرون خوب عشقمونو بغل میکنیم واسه تخت هم که جا نداریم آخه خونمون یه خوابه که اونم توش تخت خودمونه دیگه تخت تو جا نمیشه انشاالله خونه خودمون که رفتیم برات خودم یه تخت خوشگل میگیرم به قول بابایی تا وقتی کوچولو موچولویی 3نفری رو تخت جا میشیم تصمیم گرفتم به عزیزجون(ما...
9 شهريور 1392

صدای قلب کوچولوت......

سلام جوجوی کوچولوی مامان خوبی نفس؟؟امروز رفتم سونوگرافی و خدارو100000000000000مرتبه شکر خانم دکتر گفت همه چی نرماله و من امروز قشنگ ترین صدای عمرم رو که صدای قلب نازنین تو هستش رو شنیدم و از این بابت خیلی خوشحالم باباجون هم خیلی خوشحال شد خانم دکتر گفت جوجوی نازم الان 7هفته و 1 روزشه امیدوارم تا آخرش بسلامتی و با یاری خدا بگذره و تو خوشگل مامان جون و باباجون بیای تو بغلمون بای بای جوجوی نازم......خیلی دوست دارم عمرم ...
4 شهريور 1392